- خوش به حال ِ اونهایی که این روزها عازم مکّه هستند. حج عمره دعوت است. میزبان خدا است که بنده هاش ُ دعوت می کنه. انگار خدا یک دفعه تصمیم می گیره که بعضی ها را دعوت کنه . هیچ وقت یادم نمی ره اولین باری که دعوت شدم ! ساعت نُه صبح در حال ِ درس دادن جبر 2 بودم که مریم خانم ( یادش بخیر) با یک یادداشت امد دم کلاس گفت : دکتر ... گفته زود جواب این نامه را بگیر و بیا! متن یادداشت چنین بود : آیا تمایل دارید امسال به حج عمره بروید ؟
- بـاز پیــک روضـه رضـوان عشق
- خــواند مـرا جـانـب سـلطان عشق
- کــای همایون طایر عـرش آشیـان
- وقت آن شد تا شوی مهمان عشق
- هاج و واج مانده بودم که چی گم! پرسیدم اخه زمانش کیه؟ گفت اواخر تیر ماه . گفتم برو بگو یک ساعت ِ دیگه میام ببینم موضوع چیه؟ مریم خانم گفت : به من گفتند جواب آره یا نه را بگیر و بیا، یعنی نمی خواین برین؟ ضربان قلبم شروع کرد به زدن و حال ِ عجیبی پیدا کردم! نمی دونستم چی بگم، گفتم برو بگو میام ولی زمانش را خودم تعیین می کنم ! نمی دانم بقیه کلاس ُ چه جوری ادامه دادم و به دفترم رفتم! تا آخر تیر ماه ِ اون سال چند تا کار ِ واجب داشتم و از طرف دیگه چه جوری می تونستم این دعوت ُرا رد کنم! ؟ می خواستم بگم من فقط فلان موقع می تونم بیام که یک دفعه یک ندایی بهم نهیب زد ای وای بر تو، برای خدا هم تکلیف تعیین می کنی؟! خودش که از کارهات خبر داره ، حتماً ردیفش می کنه فقط بگو باشه و حرف نزن .
- ز هاتـف غیـبـــــم رسـید مژده به گوش
- چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش
- همین جور هم شد. همه کارها تا یک هفته قبل از رفتن انجام شد و تو اون یک هفته هم لباسها ی احرام دوخته شد و من عازم شدم. ( مثل یک خواب سفر انجام شد. ای کاش دوباره از این خوابها داشته باشم! )
- بعد از این سفر بار امانت بر دوش سفر کرده سنگینی می کنه. وای بر من که غافل مانده ام !! وای بر من...
خدایا! لحظه ای مرا به حال خود وامگذار، که اگر لطف ِ تو نباشد محکوم به فنایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر