۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

اشک شوق

  • تلفن زنگ می خوره ، گوشی را بر می داری می گی : بله بفرمایین. یک نفر با محبت و پر احساس می گه سلام، زنگ زدم روزت را تبریک بگم... از اولین سری دانشجو ها که حالا اونور دنیا تو آمریکا زندگی می کنه به یادت هست و حتماً هم می خواسته صداتو بشنوه و مستقیماً تبریک بگه، این معنی اش چی می تونه باشه جز خوبی و قدر شناسی بعضی افراد. جز محبت داشتن ...

  • نمی تونم احساسم را پنهان کنم...

  • این قدردانی کردنها و محبت ها را می تونم چقدر قیمت براش تعیین کنم... اصلاً می شه قیمتی در نظر گرفت...

  • اشک شوق خودش میاد...

هیچ نظری موجود نیست: