- بی حوصله و دلتنگ بودم و هستم... قرار بود به یکی دو تا از دوستان زنگ بزنم و احوالی ازشون بپرسم، دیدم با این حال زار که نمی شه احوالپرسی کرد... عادت ندارم بی حوصلگی و دلتنگی های خودم را به دیگران منتقل کنم...
- یک سفر یکی دو روزه یا حتی یک کوهپیمایی دوای دردم است... سفر که با این فشردگی کلاسها امکانش کمه ولی می شه کوه را جور کرد...
- می روم خسته و افسرده و زار
- سوی منزلگه ویرانه خویش
- به خدا می برم از شهر شما
- دل شوریده و دیوانه خویش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر