۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

به بهانه روز معلم و يادي از چهار استاد گرانقدر

  • در دوران تحصیل معلمین نقش خیلی مهمی در پیشرفت و ایجاد علاقه به درس و تحصیل آدمی دارند. حتی بعضی ها در زندگی انسانها می توانند تأثیر گذارهای خوبی باشند و به نوعی الگو هم قرار گیرند. هميشه صحبت از استاد خوب كه مي شه به ياد چهار استاد گرانقدرم مي افتم. هر وقت بیادشان می افتم خدا را شکر می کنم که دانشجویشان بودم . هر کدام در زمینه های مختلف به من علم اموختند و نیز درس زندگی.
  • رشته ریاضی اولین رشته ای بود که برای ادامه تحصیل، خودم انتخاب کرده بودم ولی ترم اولی که وارد دانشگاه شده بودم آنچنان از ریاضی زده شدم که مرا به فکر تغییر رشته انداخته بود. هفت نفر از وابستگان در همین رشته ادامه تحصیل داده بودند یا در حال تحصیل بودند و وقتی اظهار نارضایتی از وضع اساتید ترم اول می کردم، می گفتند نه تغییر رشته نده و ما هستیم و کمک می کنیم. ولی با شناختی که در خود سراغ داشتم می دانستم که بیهوده نمی توانم در کلاسی حضور پیدا کنم که برایم مفید نیست و مصمم بودم که تغییر رشته دهم. تا اینکه یک ماهی از ترم دوم گذشته بود که به دلایلی مرحوم دکتر فرزان چایگزین یکی از اساتید شد. انچنان زیبا و قشنگ درس می داد که مرا شیفته رياضی کرد و باعث انصراف از تغییر رشته! در دوران تحصیل بیست واحد درسی با او گذراندم. نه تنها خوب درس می داد بلکه از نظر اخلاقی هم برایم نمونه بود. با اینکه در مورد مسایل سیاسی و عقیدتی در دو دیدگاه مقابل یکدیگر بودیم و بارها و بارها خارج از کلاس بحثمان شده بود ولی اینقدر شریف بود که ذره ای از اون تقابل ها در نمره دادن او تأثیر نمی گذاشت و هیچگاه حق کشی نمی کرد و او یک نمونه شد در زندگی ام، که یادم باشه اختلاطی در عقاید و درس و نمره دادن نداشته باشم.
  • یکی دیگه از اساتید نمونه دکتر قهرمانی است. بسیار تیزهوش و توانمند در تدریس. الان یکی از ریاضیدانهای برجسته ایست که در کانادا بسر می بره. از او روش خوب فکر کردن و دید پیدا کردن نسبت به مسأله ها را یاد گرفتم. همیشه کلاسهایش برایم شیرین و لذت بخش بود. و شعار ِ همیشگی اش این بود : اول اندیشه وانگهی گفتار! حیف که از ایران رفت. سال گذشته که یکی از همکارا رفته بود کانادا گفت مرا بیاد داشته و از این موضوع بسیار به خود بالیدم.
  • دکتر پاشا یکی از اساتیدی ست که برای ادامه تحصیل تشویقم کرد. کلاسهایش هیچگاه خسته کننده نبود و هنوز هم حاضرم دانشجویش باشم. به غیر از دوازده واحدی که با او رسماً گذراندم هشت واحد هم سر کلاسش حضور داشتم و حتی امتحان پایان ترم و میان ترم را هم دادم!! فکر نمی کنم به جز سواد و اخلاق استاد و شیوه درس دادنش، هیچ دلیلی باعث انگیزه حضور در کلاسی باشه که واحدش را نداشته باشی، آنهم گاهی اول وقت! روزی که لیسانس را گرفتم برای خداحافظی به حضورش رفتم. برایش از عشق ِ خدمت به خدا و خلق خدا گفتم و اینکه احساس وظیفه می کنم که باید معلم شوم و دیگر نمی خواهم ادامه تحصیل دهم. خیلی حرفها برایم زد و ماحصل صحبت هاش این بود که ببین تو الان مثل اون قالب یخی هستی که اول صبح برای مغازه دار میارن و بسیار محکم و پر انرژی، ولی حدودای ظهر برو اون قالب یخ را نگاه کن اب شده و در حال ذوب نهایی است. گفت تدریس در دانشگاه با دبیرستان خیلی فرق داره . در دبیرستان بعد از یک مدت درسها تکراری است و انگیزه ای برای تدریس نداری ولی در دانشگاه می توانی دروس مختلف تدریس کنی و تحقیقاتی که علم ِ ترا همیشه بروز نگه می داره. و حالا کاملاً حرفهایش برایم مفهوم داره. حرفهاش چنان تحریکم کرد که آخرین روز مهلت ثبت نام و در آخرین ساعت کار به پست برای ثبت نام ارشد مراجعه کردم. کارمند پست هم کلی غر زد که چرا اینقدر دیر!!
  • دست تقدیر دکتر ذاکری را بر سر راهم قرار داد! قرار بود در آنالیز با دکتر قهرمانی پایان نامه انتخاب کنم. دکتر رفت کانادا و گفتند دیگه نمیاد. منهم نمی خواستم با بقیه کسانی که تخصص انالیز داشتند کار کنم. تمام مدتی زمانی که فرصت داشتیم تا یکی را بعنوان استاد راهنما انتخاب و نظرش را جلب کنیم را به دانشگاه نرفتم و به امید دکتر قهرمانی بودم! تا اینکه اساتید محترم فهمیدند که نظرم چیست و مدیر گروه برخورد بسیار بدی کرد و گفت دیگه هیچ کس شما را در گرایش آنالیز قبول نمی کنه ، برو تکلیفت را روشن کن!! از اتاقش که بیرون امدم دکتر ذاکری را دیدم و فوری گفتم استاد میتونم با شما پایان نامه انتخاب کنم! ایشان هم بلافاصله پاسخ مثبت داد و فقط گفت خوب باید تغییر گرایش بدی و دو درس را هم بگذرونی. گفتم ایرادی نداره. برگشتم اتاق مدیر گروه و درخواست کتبی تغییر گرایش بهمراه امضای استاد راهنما را روی میزش گذاشتم!! با تعجب گفت ولی ... فکر نمی کرد که انها را حذف کنم و بروم سراغ گرایش دیگه ای... ولی خوب رفتم!! قبلا هم با دکتر ذاکری درس گذرونده بودم ایشان هم بسیار خوب تدریس می کرد و صرفاً به خاطر علاقه می خواستم انالیز بخونم که نشد... به همین سادگی گرایشم عوض شد و بعد از انهم در همین گرایش ادامه دادم. الان هم خدا را شکر ناراضی نیستم و لی هنوز بعضی وقتا به انالیز هم گریزی می زنم! دکتر ذاکری برایم بسیار وقت گذاشت و ساعتها ی زیادی را به راهنمایی ام پرداخت، کمتر استادی اینچنین وقت برای دانشجو صرف می کنه. روش تحقیق و باز کردن مقالات و مقاله نوشتن رااز او یاد گرفتم. بسیار پر حوصله و صبور است.
  • چقدر طولانی شد این پست!!! ... ارزش این بزرگواران بیش از اینهاست.... جالبه حالا که حساب می کنم می بینم با هر یک حداقل بیست واحد درس گذراندم. یعنی حدود نیمی از درسهای تخصصی با این چهار نفر... البته در سه مقطع تحصیلی!
  • و در پایان تنها می توانم بگویم اساتید گرامی روزتان مبارک و بسیار سپاسگزارم که مرا به عنوان دانشجوی کوچک خودتان قبول داشتید.

هیچ نظری موجود نیست: