۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

ادم مجازی

  • یکروزی وارد دنیای مجازی می شه ... برا یکی یه hi می فرسته و بعدش از همدیگه asl می خوان ... همینجوری الکی یه چیزی می گه و با هم چت می کنند ... روزای دیگه هم تا چراغ همدیگه را روشن می بینند شروع می کنند چت کردن ... دفعه دوم می گه خوبه بهش راستش را بگم ولی نمی گه ... ماهها می گذره و دیگه به هم عادت کرده بودند و او با همان مشخصات مجازی در قالب یک شخص حقیقی نقش بازی می کنه ... زمان را از دست می ده و می بینه دیگه شهامت راست گفتن را نداره و تنها شهامتی که پیدا می کنه اینه که تصمیم بگیره برای همیشه اون شخص مجازی را محو کنه ... الان سه ساله که دیگه ان لاین نمی شه ... می گه بهترین تصمیم را گرفتم! ... نمی دونم چی باید بگم... الان بهش می گم : بی انصاف می دونی چشم انتظاری خیلی رنج اوره؟

هیچ نظری موجود نیست: