۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

امید

  • بیا هر وقت در برابر گامهایمان سنگهای سیاه ناامیدی دیدیم آنها را کنار بزنیم و محکم تر گام برداریم.
  • بیا هر وقت گلهای کاغذی در گلدان دستهایمان قد علم کردند آنها را بکنیم و به جایشان گل یاس بکاریم.
  • بیا هر وقت مرغ نگاهمان در حصار یآس محصور شد حصار را بشکنیم تا به دیاریی انسوی نا امیدی پرواز کند.
  • بیا هروقت قناری کلاممان از یآس سخن به میان اورد جریمه اش کنیم که هزار بار بگوید :
  • " آنسوی دیار ناامیدی دروازه ای است به دیار امیدواری، تنها تلنگری می خواهد، دروازه را بگشا."

  • این متن یکی از دستنوشته های نوشته شده در تاریخ : چهارشنبه ساعت 9 صبح سوم تیرماه هفتاد و یک. یعنی هفده سال و پنج ماه و هفت روز قبل!!! می باشه. فکر می کنم هر جند وقت یکبار جریمه هزار مرتبه ای را پرداخت کرده ام و می دانم که این جریمه ها برعکس جرایم رانندگی و ... نتیجه داده ! امروز هم جریمه شدم!!!

هیچ نظری موجود نیست: