۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

من از راهی دگر رفتم

  • هر چند وقت یکبار، همون وقتی که دل می گیره ، چاره ای ندارم که پا به پاش برم به اونجاهایی که خودش می خواد!!!  امروز سه چهار ساعت منو برد بین کتابهای شعر... می دونه و می دونم که بعضی وقتها دل کندن از بعضی شعرها و شاعرها برامون سخته... امروز غرق شعرای نصرت رحمانی بودم... 

شعری که نشان از عصیان دارد :

به من گفتند راه

اینست

چاه اینست

ولی آن را نکردم گوش

من از راهی دگر رفتم

ز راهی پرت و دور و کور

من اکنون بر هدف هستم




و در کلام تلخگونه ای به زمانه چنین می گوید :

ای دوست

این روزها

با هر که دوست می شوم

احساس می کنم

آنقدر دوست بوده ایم

که دیگر

وقت خیانت است


هیچ نظری موجود نیست: