۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه

اولین پُست ِ 88

  • دهمین روز سال است . دیروز از مسافرت ده روزه برگشتم با کلی خاطره. خیلی حرف برای نوشتن دارم ولی نوشتنم نمیاد! مثل همون وقتایی که ادم خیلی خسته است و از فرط خستگی زیاد خوابش نمی بره و هی از این پهلو به اون پهلو می شه! می خوام بنویسم ( یعنی بتایپم! ) ولی هی از این شاخه به اون شاخه می پرم و کلمات جفت و جور نمی شن که در قالب جمله نگاشته بشن، به نظرم وقتش نیست! پس به همین بسنده کنم که خدا را شکر همه دور ِ هم جمع بودیم و همه امور بر وفق مراد. البته سال، سال ِ گاو است ولی ما بر خر مراد سوار شدیم!!

۱ نظر:

Sina گفت...

ایشالا کل سال همینجور به خوشی بگذره ...
:)