- تو شش هفته، شش دفعه این اتوبان را رفتیم و برگشتیم. دفعه اول شب بود و با بغض نترکیده ای که تو گلومون بود فقط می خواستیم زودتر بریم تا زودتر برسیم. تو اتوبانی که پرنده پر نمی زد و فقط زوزه های باد به بدنه ماشین می خورد، اصلاً حالیمون نبود که سرعت کمتر از 150 نیست! دفعه های بعد با یک کمی تذکر هر از چند گاهی سرعت ماشین کم می شد ولی خوب تو اتوبان ِ سه بانده پهن ِ به اون خلوتی و اسفالت به اون خوبی مگه می شد ماشین با سرعت پایین حرکت کنه؟ خود بخود سرعت می رفت بالا!! تا اینکه کم کم فهمیدیم دوربین کنترل هست و احتمالاً پلیس هم در کمین! آخرین بار به یکباره دیدیم پلیس چهار تا ماشینو نگه داشته و به ما هم علامت داد که بزن کنار. یه خانمی از ماشین جلویی پیاده شده بود و سعی می کرد پلیس راضی کنه که شوهرش با سرعت زیاد رانندگی نمی کرده. با خودم گفتم اگه دروغ بگیم بعداً چه جوری رومون می شه چشم تو چشم ِ این کیلومتر شماره بندازیم!! فقط گفتیم جناب سرهنگ ما با سرعت مطمينه حرکت می کردیم همون سرعتی که تو کتاب آیین نامه راهنمایی و رانندگی اومده ! و اگه می شه برگه جریمه ما را بدین تا زودتر بریم !! دوباره که راه افتادیم دیدیم نمی شه با سرعت 120 حرکت کرد، به اجبار با همان سرعت مطمینه به راهمان ادامه دادیم در عوض تو تهران جبران کردیم...
۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه
سرعت ـ دقت ـ جریمه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
من یه با تقریبا تمام وبلاگتون رو خوندم
ممنون ناشناس از اینکه همه را خوندید
ارسال یک نظر