۱۳۹۹ فروردین ۳, یکشنبه

بهار نود و نه... نو

بهار زیبا امده و سال نو شده و در خانه های‌مان از پشت پنجره نظاره گر زیبایی هایش هستیم! شاخه های درختان جوانه زده و برگ‌های سبز نمود پیدا کرده. طبیعت دوباره جان گرفته و نوید زندگی سبز و تازه ایی را می دهد. بهار یعنی زندگی دوباره، بهار یعنی تحول، بهار یعنی تازه‌گی، بهار یعنی رویش، بهار یعنی بارش، بهار یعنی امید،  بهار یعنی خود بهار!
بهار یعنی باید شادی کنان فریاد زد ای انسان‌ها زندگی باید کرد، خیزش دوباره باید داشت! 
سال نود و نه یعنی نو باید بود، یعنی بهار باید بود! 
دوستان خوبم، اشنایان عزیزم، دوستتان دارم. دلم می‌خواهد صدایم را بشنوید که از اعماق وجودم بر می اید و می گویم : « سال نو مبارک! همیشه سبز و بهاری باشید» . 🌱🌱🌱

۱۳۹۸ اسفند ۲۵, یکشنبه

ارزش با هم بودن!

کرونا با همه کوچکی اش امد تا یاد‌آور چیزهای بزرگ باشه! 

کرونا امد تا بفهمیم که بوسیدن روی عزیزانمون بدون دغدغه چقدر ارزشمنده!
کرونا امد تا بدانیم فشردن دست دوستانمون چقدر بهمون انرژی میده! 
کرونا امد و به همه مان یاد داد باید سلامتی داشته باشیم تا بتونیم خوشبخت زندگی کنیم!
کرونا امد و فهمیدیم دورهمی های ساده و کوچک‌ چقدر زندگی هامون را رنگی می‌کنه!

کرونای کوچک!  تو دیر یا زود می‌روی و من امیدوارم  ارزش با هم بودنی که بهمون یاد دادی را فراموش نکنیم!...

۱۳۹۸ اسفند ۲۲, پنجشنبه

پیام های ارامش‌بخش

انتخاب تنها زندگی کردن یا شریک زندگی داشتن هم جبر است و هم اختیار! گاهی انتخاب می‌کنی یا انتخاب می‌شوی ولی جبر روزگار از انتخاب محرومت می‌کنه! البته شرایط این جبر را خودمان فراهم می‌کنیم و برخی مواقع از چشم روزگار و دیگران می‌بینیم!  نمی‌توانم در ایجاد فاصله ها با صراحت قضاوت کنم که دست روزگار است کما اینکه گاهی هم همین روزگار، شرایط برداشتن فاصله ها و ایجاد رابطه ها را ایجاد می‌کند!
افکارم پریشان است ... دلم نمیخواست هیچ‌ وقت، هیچ وقت... در این شرایط حاکم بر کشور و بهتر است بگویم کل دنیا باشم! وقتی برایمان از زندگی دوران طاعون و وبا حرف می‌زدند و در کتاب‌ها می‌خواندیم فکر می‌کردیم یه قصه است و با پیشرفت علم، دنیا هیچگاه ان دوران را تجربه نمی‌کند! ولی زهی خیال باطل! کرونا برایمان زندگی با استرس و ترس و دلهره به ارمغان اورده! ارمغانی که بسیار شوم است!
این روزها خودمان را در خانه حبس کرده‌ایم و دنیای مجازی بیش از پیش وارد زندگی مان شده، قبلا معترض بودیم که چرا احوالپرسی ها و... مجازی شده ولی حالا خوشحالیم که این فضا وجود داره تا از عزیزانمان خبر بگیریم! 
یادمان باشه با ارسال پیام ها برای همدیگه خوشحال‌شون کنیم که هنوز هستیم. پیام  بدهیم ولی فقط برای این که به هم بگوییم به یادت هستم و تو هم به یادم باش! فقط برای اینکه باعث ارامش هم شویم! ارام بخش هم باشیم! 

۱۳۹۸ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

بی خبری

انگار یه چیزی گم کرده باشی، هی می‌گردی پیداش نمی‌کنی و کلافه میشی! اخرش می‌فهمی بازم دلت تنگ شده! خبر نداری!

۱۳۹۸ اسفند ۱۸, یکشنبه

تذکر به ن‌ا ه ی د

بد نیست  گاهی یه نکاتی را به خودم یاداوری کنم:
۱) فقط همان زمانی که نیاز داری با یه دوست، یه هم‌صحبت خوب حرف بزن تا اروم بشی ولی وقتی ان لحظه نیاز را از دست دادی دیگه سکوت کن!
۲) در زمان حال زندگی کن و به رویاهایت در اینده فکر کن! زمان را از دست نده!
۳)  اگه احساس کردی باید  حصاری که دور خودت کشیدی را برداری  خب شروع کن ولی همه اجرها را یک دفعه برندار یکی یکی انجامش بده! 
۴)  کمتر خودت را نصیحت کن! 
۵) نعمت دوست داشتن دیگران را  از دست نده!  و  دوستانی که دوستت دارند را نیز! 
۶)  اعتماد به  نفس در زندگی همیشه لازمه ولی در حد نرمال!
۷) کتاب زندگی هر کسی برای همه جذاب  و خواندنی نیست، اون کسی که علاقه مند باشه خودش میره سراغش!
۸) .ارامش  در هر حال نیاز خوب زندگی کردن است!
۹) زندگی زیباست با همه نازیبایی هایش!
۱۰) هر دوست داشتنی دلیل خودش را داره ولی قضیه ریاضی نیست که بخواهی برایش دلیل ومنطق بیاری!

پینوشت: گاهی دوست دارم کلمات را به صورت حروف مجزا بنویسم! 

پست قبل

بعضی وقتها ادم ها در هر سن و موقعیتی که باشند یه مشکلاتی دارند که شاید غیر منطقی باشه! ولی به نظرم منطقیه! 
با اینکه از پست قبلی که نوشتم اصلا خوشم نمیاد و شاید ادبیاتش هم مناسب نباشه ولی ترجیح میدم باقی بماند تا بعدها بدانم یه روزی چه حال پریشانی داشتم! 

۱۳۹۸ اسفند ۱۶, جمعه

اسفند ۹۸... نهم اسفند

نمی‌توان به اسفند امسال فکرکرد ولی به یاد کرونا و ترس ابتلا به این ویروس  نیفتاد!  به اندازه کافی حرفهای روزمره در اینمورد برایم خسته اور شده پس بهتره هیچی ننویسم!
از سال گذشته با خودم قرار گذاشتم امسال نهم اسفند را بیخیال بشم و  پستی نگذارم ولی برعکس از همان روز اول اسفند مرتب به یادش بودم! و این یاداوری هر روزه بدتر بود!  در تمام این سالها هر وقت به نهم اسفند می‌رسیدم درد زخمش برایم دلنشین بود ولی سال گذشته پشیمون شدم! چرا همه این سالها با این درد خو گرفتم! امسال فهمیدم  هر‌چقد بخواهم بهش فکر نکنم بیشتر بیادم میاد!
چقدر دیشب نیاز داشتم با یکی حرف بزنم ولی به هیچ تلفنی جواب ندادم! سه روز در هیچ فضای مجازی ظاهر نشدم! فقط و فقط فیلم دیدم! حال وحشتناکی داشتم در ۴۸ ساعت فقط تونستم ۴-۵ ساعت بخوابم! 
ساعت دو و نیم دیشب بهتر شدم!  دلم می‌خواست دوباره عاشق شوم! ( این دل‌خواستن برای ارامش و خنده خوب بود)
اگه ادامه دهم بغضم دوباره می ترکه و شاید دیگه هیچوقت ارامش سراغم نیاد!( چقدر بده این حالم!)