- چهازدهمین روز سال هم رو به اتمام هست این 14 روزدر مقابل ان 365 روز که بسرعت می گذرد و تا چشم باز می کنی می بینی سال تموم شده هیچ است ولی امسال برایم خیلی متفاوت شروع شد... موقع سال تحویل مسجد النبی... روضه رضوان و حال و هوای خاص خودش... بقیع و حس غربتش... مدینه و فاطمه اش... و زمزمه های اخر : مدینه شهر پیغمبر خداحافظ خداحافظ...
- مسجد الحرام و طوافهایش... ان لحظه هایی که دور کعبه می گردی و می دونی برا چی داری می چرخی... برابری همه انسانها... همه مثل هم سفید پوشند و بهترینشان در نزد خداوند پرهیزکارانشان هستند، چیزی که بجز یار هیچ کس نمی تونه تشخیص بده و ... سعی صفا و مروه و هرمله کردن هاش... با کلمات نمی شه توصیفش کرد باید در اون شرایط قرار بگیری تا حسش کنی... روز یازدهم چطور می تونستم از خدایی که همه جا هست وداع کنم! طواف کردم ولی با این امید که همیشه هر جا که هستم گرد او بچرخم و در برابر او سر تعظیم فرود اورم.... اون حال و هوا را نمی شه توصیف کرد و شاید بهتر باشه که در نهان خانه دل باقی بمانه تا حسش و قداستش را از دست نده...
- خیلی ها را بیاد داشتم حتی اونهایی را که با چشم سر ندیده ام ولی با چشم دل زیاد دیدوشون... و این بنده خطا کار چشم به رحمت الهی داشت و برای همه دعا می کرد... این خالق هستی بعضی وقتها چنان بنده های خطا کاری همچون من را مورد لطف و رحمت خودش قرار می ده و براش سنگ تموم میگذاره و همه جوره بهش حال می ده که هیچی نمی تونی بگی و باید مواظب باشی که حب نفس نیاد سراغت و مغرورانه فکر کنی که کسی هستی و حتما لیاقتش را داشتی...
۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه
یار و کعبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر