عمر گذر
۱۳۸۹ دی ۲۸, سهشنبه
من مانده ام تنها..
اگر حال مرا می پرسی ( که می دانم نمی پرسی ) ملالی نیست به جز این همه اندوه ... و بغضی که هنوز فرو کش نکرده... من مانده ام با دلی که هر شب، پیاده و تنها تا پیش خدا می رود و باز نمی دانم من دیر رسیدم یا او زود رفت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر