۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

همدم

  •  بهش می گم نگو هیچی نشده ... سن و سالت هر چی هم که باشه باز این جور وقتا می شی مثل همون دوران نوجوانی و جوانی ...  دلت تالاپ تالاپ جوری می زد که همه می فهمیدن یه چیزیت شده... هنوز هم با دست پس می زنی و با پا پیش می کشی... هنوز ترس داری احساساتت را به زبان بیاری...و بگی اون حرف دلت را....
  • وقتی بهش گفتم باز چی شده هیچی نگفت و فقط یه اس ام اس نشونم داد... بهش گفته بود همدم می خوام و او مثل همون وقتا شده بود...

۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

من مانده ام تنها..

  • اگر حال مرا می پرسی ( که می دانم نمی پرسی ) ملالی نیست به جز این همه  اندوه ... و بغضی که هنوز فرو کش نکرده... من  مانده ام با دلی که هر شب،  پیاده و تنها تا پیش خدا می رود و باز نمی دانم من دیر رسیدم یا او زود رفت!

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

عمر گذر سه ساله

  • سه سالگی این بلاگ سپری شد و ساعت 8 امشب وارد چهارمین سال تولدش می شود.  اگر چه ان جور که دلم می خواست  نتونستم خیلی از حرفها، احساس ها، غم ها، شادی ها، دلتنگی ها و ... را بطور مرتب بنویسم ولی نسبت به همین ها هم که نوشته شده حس خوبی دارم . گاه گاه که فرصتی پیش میاد و نیم نگاهی به نوشته ها می اندازم به حال و هوای اون لحظات بر می گردم...  خوشحالم که احساسم را منتقل کرده ام.
  •  
  • مسابقه فوتبال بین ایران و کره شمالی از سری مسابقات جام ملتهای اسیا در حال برگزاری است و جواد خیابانی داره مسابقه را گزارش می کنه و مثل همیشه رو اعضابه و به نظرم باید صدا را ببندم و تا بتونم فوتبال را ببینم!

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

"یکی"

  • یه روزهایی منتظریم " یکی" که برامون اهمیت داره بهمون سر بزنه و کلامش هر چقدر هم که معمولی باشه برایمان زیبا و دلنشین به نظر می اد و احساس خاصی نسبت بهش داریم ولی یه دفعه  حس می کنیم باید ازش فاصله بگیریم و حتی کار به جایی می رسه که کلامش را به غضب جواب می دهیم و با این روش یه جورایی بهش اشاره می کنیم که بهتره حرف نزنه چون دیگه ازش خوشمون نمیاد. ... برخوردها و رفتارها نشان می ده دلخوری وجود داره وبدون اینکه دلیلش را به همون "یکی" بگوییم و اجازه حرف زدن و دفاع کردن بهش بدیم، غیابا محاکمه می کنیم، غیابا حکم صادر می کنیم و غیابا حکم را به اجرا در می اوریم!!! ...  ایا این شیوه با منطق دوستی سازگاری داره؟!!!
  • اگه نگاهی به گلوی "یکی" انداخته بشه یه بغض گردویی شکل دیده می شه که هر لحظه ممکنه خفه اش کنه!

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

چهره به یاد ماندنی

  • هفته قبل بزرگداشت کسی بود که کلام و رفتارش به دانشجویان درس صداقت، راستی و درستی را می داد و همیشه  کلاس درسش امیخته با عرفان و ریاضی همراه بود که کمتر کسی این توانایی را دارد در انجامش. 
  • وقتی خاطره و نقل قولهای دانشجویانی که خیلی هاشون به مدارج بالاتر رسیده اند، باز گو می شد اشک در چشمانش جمع و باور نمی کرد که این 30 سال چه تاثیرمثبتی بر رفتار و منش دیگران گذاشته...
  • در اینجا ثبت می کنم یاد و خاطره کسی که یک درس 2 واحدی زبان تخصصی با او گذراندم و سالیان بعد شدم همکارش.
  • هیچ کس نمی داند اون زمانی که چشم دانشجویی را فلان متخصص معروف عمل کرد چه کسی برایش وقت گرفت و مخارجش را تقبل کرد. هیچ کس نمی داند او تا چه اندازه به وضعیت دانشجویانش توجه داشت و بدون اینکه کسی خبردار بشه چه کمک هایی که نمی کرد! همیشه می خواست ناشناس باقی بماند و ماند. شاید کمک های مادیش پنهان ماند ولی کمک های معنوی اش هیچگاه از یاد و خاطره ها فراموش نخواهد شد و این به مراتب با ارزش تر از هر چیزی ست...
  •  

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

سال 2011

  • زمان چقدر زود می گذره و همه چی مثل باد از جلو چشمم عبور می کنه.. انگار همین دیروز بود که سال 2000 به عنوان سال ریاضیات در جهان نامگذاری شد! و حالا می بینی  11 سال از اون دیروزه گذشته!!! امروز به یکی از دوستان می گفتم یقینا سال 2222  میلادی را نخواهم دید ولی احتمالا سال 1400 هجری شمسی به عبارتی 2022 میلادی را خواهم دید ( اگر عمری باقی باشه)  نمی دانم شاید حتی  11 ساعت دیگه را هم نبینم چه برسه به 11 سال دیگه! فعلا که 30 دقیقه از سال 2011 را سپری کردیم بعدا هم هر چه سرنوشت باشد و تقدیر... در خصوص عمر یقین دارم که عمر دست خداست و اوست که می داند پیمانه عمرم کی به سر خواهد امد...
  • درسته که سال میلادی نو شده ولی خوش به حال سالی که با بهار و با نو شدن طبیعت اغاز می شه... هیچ چی جای اون سال نو را نمی گیره...