- دوباره یکی پیدا شد و بهش گفت می خوام منم تو تنهاییات شریک بشم... دلش تاپ تاپ شروع کرد به زدن.... بهش نهیب زد بازم می خوای تجربه کنی... این نهیبو به دلش زد ولی خودش یواش یواش یه سرکی می زد ببینه می تونه تنهاییشو قسمت کنه ... هر دفعه که می رفت این دلشم همراش می رفت... تا اینکه خواسته خودش هم شد خواسته دلش... یه روز نشست و حرف زد ... هنوز مثل قدیما وقتی در مورد عشق حرف می زنه صورتش گل میندازه و شرم و حیا را تو صورتش موج می زنه... گفتم یعنی این دفعه با دفعات قبلی فرق می کنه گفت اره، اخه می دونی این با بقیه فرق داره... شک به یقین داشتم که این با بقیه فرقی نداره ولی وقتی دل اسیر می شه هر چی هم که نصیحتش کنی اون پی حرف دلش می ره... دیروز مثل همون دفعه اولی که عاشق شده بود رفت به دیدن معشوقش! همه کاراش مثل همون دفعه اولش بود! ... وقتی داشت می رفت گفتم خدا کنه این دفعه دیگه اشتباه نکرده باشه ولی دلم اشوب بود. بهش نهیب زدم باز که تو ایه یأس خوندی !! ... وقتی برگشت مثل رفتنش نبود ولی حالتش هم نشاندهنده شکست نبود... می دونستم همیشه همین جور بوده ... منتظر بودم بغضش بترکه ولی اینجور نشد... انگار خوب تمرین کرده بود که چه جوری احساسش را پنهان کنه... زود که رفت تو رختخواب ، فهمیدم هنوزم مثل قدیما نمی تونه احساسش را خوب پنهان کنه... دلم می خواست اونجا نبودم تا زودتر بغضش را می ترکوند ... ولی بودن و نبودنم فرقی نمی کرد، ترکید... دوباره اشکاشو به بالشتش داد ... دوباره صورتش را چسبونده بود به بالش و زار می زد... به دلش می گفت من که از اول گفتم تنهایم مال خودمه نمی خوام قسمتش کنم...و من زیر لب زمزمه می کردم :
- یکبار دگر این دل عاشق شد و عاشق شد
- انگه ز عشقش اشفته و بی دل شد
- من بار دگر گفتم از عشق نترسیدی
- عاشق شده ای دل، از هجر نترسیدی
- عشق ناله یک ساز است
- عشق معنی پرواز است
- او بار دگر گوید عاشق نشوم دیگر
- گفتم به خدا ای دل این عشق مکافات است
- حرفی نشنید این دل، هر چند که من گفتم
- چندی بگذشت آخر بشکست دلم در عشق
- امروز شنیدم باز یکبار دگر این دل
- عاشق شده است
- ای وای ...
- عاشق شده است
۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه
یکبار دگر این دل ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر