غفلت
- این پست بلاگ روز گذشت را که خوندم، یادم به دو مرگ اتفاقی و ناگهانی افتاد که اشاره ایست به اینکه مرگ هیچگاه خبر نمی کنه .اطلاع نمی ده که من دارم میام!! یکدفعه اجلت می رسه!
- حادثه اول : یک اقا پسر بیست و پنج ساله فارغ التحصیل کارشناسی ارشد از یکی از بهترین دانشگاههای تهران و در هر دو دوره دانشجوی ممتاز از نظر اخلاق و رفتار نمونه و الگو برای دیگران . بسیار محجوب و فعال و پر تلاش و ... همه مقدمات لازم برای رفتن به امریکا( به قصد ادامه تحصیل ) را فراهم می کنه. بسیار خوشحال که همه کارهاش جور شده وبزودی به یکی از ارزوهاش می رسه! شب عید ( هشت سال پیش ) تا دیر وقت کار می کنه و پروژه ای را که در دست داشته به اتمام می رسونه که فرداش با خیال راحت بره سفر و به دید و بازدید فامیل ها بپردازه و بعدشم بیست فروردین پرواز کنه به طرف امریکا. شب که بر می گرده نزدیک خونه یک نوجوون نا شناس هفده ساله او را با یکی دیگه اشتباه می گیره { کاملا اشتباهی ) و از پشت با کارد بهش حمله می کنه! قبل از اینکه به بیمارستان برسه بر اثر خونریزی شدید فوت می کنه!
- حادثه دوم : یک دختر خانم بیست و سه ساله همه مقدمات عروسی اش را فراهم کرده و سه روز به مراسمش باقی مونده بود. حدود ساعت ده صبح به همکاراش می گه نمی دونم چرا احساس می کنم حالم خوب نیست و می ره خونه. تا می رسه خونه بیهوش می شه و به کما می ره! بعد از 24 ساعت هم فوت می کنه!! بدون هیچگونه سابقه بیماری !! پزشکها گفتند یک نوع بیماری به اسم "بهجت "است که مویرگها سریع شروع می کنند به باریک و باریکتر شدن، جریان خون در بدن قطع می شه و منجر به فوت می شه!! این عمل ناگهانی و بسرعت انجام می شه که از دست کسی هم کاری بر نمیاد!
خدا رحمت کند هر جفتشون را که از جوونای نیک و بسیار خوب روزگار بودند.
- همیشه حادثه هایی از این نوع در اطرافمون هست ولی ادمی خیلی زود فراموش می کنه و غافل می شه که زندگی به مویی بنده!! خیلی وقتها فکر می کنیم که کارها همونجوری که ما می خوایم باید پیش بره . کارها را ردیف می کنیم و از نظر خودمون همه چیز اماده است برای رسیدن به هدف، غافل از اینکه ...
- به خودم می گم : باید برای رسیدن به اهداف تلاش کنی، باید برای زندگی کردن و خوب زندگی کردن تلاش کنی ولی یادت نره یک قدرتی بالاتر از تو هست که اگه نخواد کارت پیش بره، نمی ره! اگه توکلت به او نباشه و از او غفلت کنی انچنان با سر زمین می خوری که تحملش سخته. یادت باشه تو بدون او هیچییییییییییی!!! خیلی وقتا به خودت غره می شی که اره من تونستم به ... و ... و ... برسم ولی یادت باشه که بدون او هیچ و پوچیییییییییییی!!یادت باشه که فقط زبونی نگی توکل بر خدا! باید واقعا اعتقاد قلبی داشته باشی، باید با تمام وجود اینو حس و درک کنی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر