- از اون موقع هایی هست که حرف برای گفتن خیلی زیاده ولی حرفا گیر کرده تو گلو و بالا نمی یاد!! ... فردا روز بزرگی برای پ ان دی است و نگرانشم... چرا زندگیش اینجوری باید شروع بشه؟ ... ایتقدر که به همه حرفها و عملکردها فکر کرده ام سرم درد گرفته... کاملاً از رفتارهای مادرش شوکه و گیجم. رفتارهایی که کاملاً با عاطفه مادری در تضاد است و قابل درک و باور کردنی نیست... نمی دانم چه بنویسم ... می دانم او امشب خوابش نخواهد برد و فردا شب مادرش!!...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر