- به نظرم جشنواره فیلم فجر شروع شده و من حتی شماره اختصاصی مجله فیلم را هم نخریدم!! هر سال به روزنامه فروشی سفارش می دادم ولی امسال یادم رفت... یادش بخیر اون سالها، برا دیدن فیلم های جشنواره با دوستان چه تلاشی که نمی کردیم!! اون موقع ها مثل حالا دانشجو ها سهمیه بلیط نداشتند، و پیش فروشی در کار نبود . برای دیدن فیلمهای مورد علاقه مان باید از این سینما به اون سینما می رفتیم. عجب اشتیاقی ... اولین سالی که سینما کریستال را تو خیابون لاله زار کشف کردیم، برای دیدن فیلم " شاید وقتی دیگر " بهرام بیضایی بود. آن سال آخرین جایی بود که این فیلم اکران می شد و ما کاملاً اتفاقی تو صف خبرنگاران ( بدون اینکه خبر نگار باشیم! ) بدون هیچ دردسری از گیشه داخل سینما بلیط گیر آوردیم! وقتی از دفتر مدیر سینما به خان دادش زنگ زدیم و یواشکی گفتیم ما بلیط اضافه داریم زود خودتو برسون! با تعجب و صدای بلند گفت چی ؟ سینما کریستال؟!!! لاله زار؟!!! شما چه جوری از اونجا سر در آوردین؟!!! سال بعد باز هم رفتیم سینما کریستال و اونهم برای دیدن فیلمهای مخملباف! دو تا فیلمی که بعد ها خیلی سر و صدا به پا کرد و هیچ وقت اکران عمومی نشد!! خوشحالم که فیلمهای " شبهای زاینده رود" و " نوبت عاشقی " را تو جشنواره دیدم.
- خاطرات خیلی خوبی از جشنواره دارم... تو صف ها ی عریض و طویل و داخل سالن انتظار، بحث های خوبی راجع به فیلمها می شد. ادمهای که برای دیدن فیلم ها می آمدند واقعاً علاقه مند بودند و با مطالعه... الان دو سه سالی هست که دیگه آون شور و هیجان را برای دیدن فیلمهای جشنواره ندارم به چند دلیل 1) سطح کیفی فیلمها پایین اومده و بیشتر گیشه ای شدند 2) بعد از جشنواره، فیلمها براحتی در اختیار آدم هست و می تونه ببینه 3) انگار فیلم ِ جشنواره دیدن یه جورایی مُد شده و مخاطبای اصلی و بیننده های واقعی کمتر شده اند 4) کارگردانهای خوب کمتر فیلم می سازند 5 ) هنر پیشه های خوب کمتر فیلم بازی می کنند 6 ) فیلمنامه ها اخیراً اصلاً جذاب و جالب نیست 7) ...
- آخرین فیلم هایی که تو جشنواره دیدم " بنام پدر " حاتمی کیا ( خیلی برام قابل احترامه و دوستش دارم) و فیلم " میم مثل مادر " رسول ملا قلی پور ( خدا رحمتش کنه ) بود، و بعد از اون دیگه یه جورایی با جشنواره خدا حافظی کردم!...
پینوشت : الان که به یاد اون روز ها افتادم، دلم هوای دیدن ِ فیلم های جشنواره را کرده! شاید رفتم!! " شاید هم وقتی دیگر ! " ...