- اگه دو ساعت قبل می خواستم مطلب بنویسم یقیناً کلی بد و بیراه می نوشتم و به زمین و زمان بد می گفتم به خاطر ِ اوضاع وحشتناکه این روز های تهران! این روزها بقدری ترافیک وحشتناکه که آدم را در مانده می کنه. امشب به اندازه ای از این اوضاع شاکی بودم که بین راه همش با خودم می گفتم کاش همین الان یکی از این مسؤلین را گیر می آوردم و تا آنجایی که توان داشتم سرش فریاد می زدم تا شاید راحت می شدم، بعدش که کاملاً مثل ماشینها جوش اورده بودم احساس می کردم که نه کار از داد و فریاد گذشته، باید کتکش بزنم!! ... حالا بعد از دو ساعت یک کمی آرامم ، ولی ایا همیشه می تونم اینجوری خودم را آروم کنم یا نه بلاخره یک روزی کم میارم و دار ِ فانی را وداع می گم!! شاید زیاد طول نکشه..!!! ولی ای کاش قبل از اینکه غزل خدا حافظی را بخونم حتماً یکی را هم کتک زده باشم!!! ... ( یکی که نشناسه می گه جنس ِ لطیف و این همه خشن؟!! ... اونهم کی؟ من؟!!! )
۱۳۸۷ مهر ۲۳, سهشنبه
ترافیک وحشتناک
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر