۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

دوست ِ خوب

  • عمر یک دوستی چقدر می تونه باشه؟ به نظرم به اندازه عمر آدمی ، حتی اگر این دوست را سالها هم نبینی ولی همین که به یاد هم باشی کفایت می کنه.
  • یک دوست ِ خیلی خیلی خوب دارم، به اندازه ای خوبه که همیشه بدی های مرا نادیده می گیره و باز هم ابراز لطف و محبت می کنه. آشنایی ما در یک محیط جهادی و در اولین روز ماه رمضان شروع شد، و بعد از آن با نامه نگاری ادامه پیدا کرد و گاه گاهی هم دیداری ( یا در اصفهان یا تهران ) تازه می کردیم. تا اینکه او تشکیل خانواده داد و من هم سخت مشغول ادامه تحصیل. در همه این سالها او ارتباطش را حفظ کرد و به قول همسر و بچه هایش هر وقت از تهران رد می شدند ، می دانستند که یکی از برنامه های مامان در تهران دیدار با این دوست بی وفا است! یک بار با تأخیر یکروزه به پیغامش جواب دادم، و وقتی زنگ زدم، پسرش گفت: مامان بابا، دیشب عازم خانه خدا شدند و مامان خیلی منتظرتون بود!! حرفی به جز شرمندگی نداشتم که بزنم! پسرش با لهجه شیرین اصفهانی می گفت: بخدا مامانم شما را خیلی دوست داره بیشتر باهاش ارتباط داشته باشید و به دیدنش بیایید. من ِ بنده رو سیاه با خودم می گفتم ای کاش من قدر ِ اینجور آدمها را بیشتر می دانستم. این دوستی همچنان پایدار باقی مانده، بیشتر با تلفن و کمتر با دیدار. به دلیل لطف بیش از حد ِ اوست که حالا پسر و دخترش هم احساس نزدیکی و دوستی می کنند و الحمد الله حالا که در عصر ارتباطات قرار داریم به هر وسیله ای ( تلفن، موبایل و اینترنت ) با هم ارتباط داریم . پسرش دانشجوست و هر چند وقت یکباری تلفن می زنه و به شوخی و جدی می گه اخه ما چه گناهی کردیم که گیر شما استادا افتادیم؟!! و من هم سعی می کنم با لهجه اصفهانی جواب بدم و می گم : آ گُناه شما همین بس که دانشجویید و اونهم از نوع اصفهونیش!!!
  • چی می تونم بگم وقتی که یک جوان ِ با ایمان و دل پاک، تو خانه خدا به یاد ِ آدم باشه و به نیابت طواف کند و زیارت ... جز اینکه به خودم نهیب بزنم: آیا تو واقعاً لیاقت این همه محبت را داری؟ لیاقت داشته باشی یا نداشته باشی قدر بدان، اینجور محبتها نصیب ِ هر کسی نمی شه...
دل و جان را به ره دوست فدا باید کرد
به هوای دل او ترک ِ هوا باید کرد
یا نباید ز جهان لاف زد از دلبر ِ عشق
یا که خود را به ره دوست فدا باید کرد


هیچ نظری موجود نیست: