از خصوصیاتم ( از جهاتی خوب و گاهی هم بد) این است که اگر از فیلمی، کتابی و... لذت ببرم، چندین و چند بار ان را می بینم یا می خوانم! بقدری که برخی از دیالوگ ها یا جملات را حفظ می شوم! هفته قبل که به یمن هوای الوده تهران خانه نشین بودیم توفیق حاصل شد که کتاب بخوانم ... انهم رمان! ... چه رمانی؟! رمان عاشقانه! مدتها بود نخوانده بودم ولی از انجا که نویسنده بسیار روان و ساده نوشته بود جذبش شدم و یکسره خواندمش! حس می کردم داستان واقعی است و در زندگی خودم و دیگران اتفاق افتاده! حس خوبی داشتم! ان رمان در ذهنم تبدیل به یک فیلمنامه شد و شخصیت های داستان به ایفای نقش پرداختند! وقتی برای چندمین بار برخی جملات را می خواندم دیگه خواندنی در کار نبود همه انها تبدیل به رفتار و گفتار شخصیت ها دران فیلم ذهنی ام شده بود که می دیدم و می شنیدم! از ان رمان برای خودم فیلم ساختم و همانند یک کارگردان شخصیت ها را هدایت کردم! ...
نویسندگی کار هر کسی نیست ولی در فکر انم تا دل و جرات پیدا کنم که برخی از اتفاقات زندگی ام را بنویسم! زندگی هر کسی یک زاویه های پنهانی داره که پس از گذشت سالیان سال دیگه ادمی برایش مهم نیست که ان زوایا نهان و اشکار بشه، حتی گاها دوست داره در موردش با دیگران حرف هم بزنه! ... یکی از این نهان ها " عشق" است! ناکامی در عشق است! به نظرم نمی توان یک تعریف واحد و یکسانی برای " عشق" داشت! در فرهنگ لغات معنی و مفهوم لغتی عشق امده ولی هر کسی وقتی به نظر خودش " عاشق" شده، ان درکی که از احساس درون خودش دارد را "عشق " تعریف می کنه! ... و من دلم می خواهد از عشق بنویسم!
یکی از کتاب هایی که چندین و چند بار ان را خوانده ام کتاب " کویر" دکتر شریعتی است و مخصوصا ان مقاله " دوست داشتن از عشق برتر است". یادم هست در ایام جوانی ( هنوزم جوانم!) وقتی این مطلب را می خواندم به احترام مرحوم شریعتی و اینکه ایشان شخصیت و جامعه شناس و ... بزرگی است و یقین بهتر از من می داند قبول می کردم که دوست داشتن از عشق برتر است! ولی الان در این سن انچه شریعتی در مورد " دوست داشتن" و " عشق " گفته را قبول دارم ولی معتقدم نباید این دو را با هم مقایسه کرد! جنس دوست داشتن با جنس عشق فرق داره!
پینوشت: بهتر است یک بار دیگه برم سراغ " کویر" !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر