- وب نوشته ای حدود ساعت دو و هشت دقیقه بامداد در وبلاگ دوست خوب و قابل احترامی، نگاشته می شه، دراوج خواب، به ناگاه بیدار! و ساعت دو سی دقیقه خوندمش!
- به نظرم رخ دادن چنین اتفاقاتی نوعی تله پاتی است که گاه گاهی پیش میاد!
- با گوشی همراه امکان ارسال پیام بر آن وب نوشته نبود! کامنت مورد نظرم و نیز مطالبی که در همون راستا در ذهنم نقش بسته بود را در دفترچه ای یاداشت کردم، به این نیت که به صورت یک پست به اینجا منتقلش کنم! توفیق نماز اول وقت نصیبم شد. در حینی که خواب بر من غلبه کرده بود به یاد اوردم اتفاقات ریز و درشت این چهار ساله را!!! ... و دوستانم را!!! ...وقتی چشمانم را دوباره روی هم گذاشتم، تصمیمم قطعی شد که آن مکتوب درحد همان دستنوشته باقی بماند!
۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه
تله پاتی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
فوق العاده عجیب و یه جورایی خوشحال کننده! حتی حس می کنم به خاطر پریدن از خواب باید ازتون عذر بخوام!
ولی من را در خماری دانستن آن دست نوشته گذاشتید ها! :)
اضافه کنم خاطره ای هست که تازگیا اتفاق افتاده و چون شما اینجا رو می خونین و استاد دانشگاهین شک دارم بنویسمش یا نه! می ترسم از قضاوتی که ممکنه بکنید!
عذرخواهی چرا؟!!نه اصلا...
نمی دانم از اینگونه حس ها چقدر تجربه داشتید؟ حس خوشایندی است!
اگر دوست دارید بنویسید،خب بنویسید. شک نکنید، مثل من سانسورچی نباشید!!:-D
کسانی که شناخت کافی از بنده دارند می دانند براحتی قضاوت نمی کنم!سعی می کنم قاضی خوبی باشم!
برای منم گاهی پیش آمده به اشکالی متفاوت...
پس یکی از این روزها خواهم نوشت! :)
ارسال یک نظر