- یه شب تا صبح حرف زذیم، خندیدیم، گریه کردیم!!!
- با کدام کلمات می شه اون احساس و حال و هوایی را که ادم بعد از دیدن دوستش پس از پانزده سال بهش دست می ده را بیان کرد ...چه جوری می شه از وفای کسی حرف زد که بعد از این همه سال می گرده پیدات می کنه و یه روز از اون دو هفته ایی را که فرصت داره در ایران باشه را به تو عطا می کنه ... هرکاری می کنم نمی تونم بیانش کنم... شاید به این دلیله که بعضی احساس ها باید برای همیشه در درون ادمی پنهان بمونه! ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر