۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

بی آغاز و بی پایان


  • مدتهاست یاد گرفته ام به خود یاد آوری کنم که : هر آغازی بعد از اوجش به پایان می رسه! دلم می خواهد آغازی بی سلام داشته باشم تا پایانی بدون خداحافظی داشته باشه! ولی نمی شود! نمی توان  بی آغاز و بی پایان بود و برای همیشه در اوج ماندگار شد! این جبر روزگار است وناچار  باید به این قاعده تن داد و پذیرفتش...

  •  گاهی چقدر این پایان بی رحمانه آن حلاوت و شیرینی آغاز را در خود می بلعد...

هیچ نظری موجود نیست: