۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

سفر

سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد،
صدای پرپری امد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم!

(سهراب سپهری)
 

  • سفر مرا به باغ خاطرات برد... از فرودگاه که با فرخنده روبرو شدم تا میهمانی بزرگی که همه را دیدم و با یاد گذشته ها و خاطرات گفتیم و خندیدیم و در ادامه گردش در طبیعت و لذت از هوای بسیار دلپذیر و طبیعت سرسبز و آش دوغ خوردن!  ...  همه و همه خاطره شد، گرچه  مسرور از سفرم ولی بغض دلتنگی در گلویم گیر کرده!

 

۱۳۹۳ خرداد ۲, جمعه

...

  • چشمانت آسمان را خجل می کند
  •  
  • دلت دریا را